چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

دلم می خواست برم چند روز گم و گور بشم... چرا این دنیا اینجوریه؟ چرا آدم اینجوریه؟ چرا همه چی تموم نمیشه؟ چرا هی همه چی کش میاد؟ تا کی ادامه داره؟چرا کلمه ها از بین نمیرن؟ چرا ما آگاه نمی شیم از همه چی؟ این دنیا که اینقدر الکیه... وقتی می میریم تازه اول زندگیه...تازه روحمان آزاد و رها میشه... تازه هرجا دلمون خواست می ریم... تازه همه چی رو می فهمیم...

همه چی در پوششی از ابهام فرو رفته... نفهمیدم چرا س طفره می رفت... نمی خواست  زیاد حرف بزنه...حتی اسم تو رو به زبون نیاورد، گفت"خودش" .

از چی هراس داشت؟ از چی ترسیده بود؟ فکر می کرد من چی می دونم؟ یا شاید چیزی خواهم پرسید؟ 

همه ی ما هیچ هستیم و به ابدیت خواهیم پیوست... آنوقت هر چه که نمی دانستیم و مبهم بود، آشکار خواهد شد...

شب آخر... شب آخر و حضور ماه و دیگر؟؟؟؟

  • ۹۸/۱۱/۰۱
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی