چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
آخرین مطالب

۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

طاقت فرسا ...

همیشه وقتی حرفت رو نفهمند محکومی ! وقتی با دیگران فرق داشته باشی ، وقتی متفاوت باشی ، وقتی چیزایی رو ببینی و حس کنی که دیگران ندیدند و حس نکردند ، تو محکومی ! تو داری ساز مخالف می زنی ! تو حرفهایی می زنی که هیشکی نمی فهمه ... 

و این فهمیده نشدن خیلی سخت و طاقت فرساست ...

می  دونم برای اونم سخته ... می دونم داره لجبازی می کنه ... می دونم اونم از عمد خودشو گم و گور کرده ... ولی خب دیگه چاره ای نیست ... باید صبر کنیم تا ببینیم چی میشه ... 

  • رها رها
  • ۰
  • ۰

زندگی و آدما

یه سری از دلتنگی ها هست که نه قابل بیانه و نه قابل درک ...
یه سری غمها هم هست که بدجور روی دل آدم سنگینی می کنه ... 
امروز خواهرم بهم دروغ گفت . دروغش دلم رو آزرد ... 
امروز مثل کوزت همه ی خونه رو شستم و روفتم و گردگیری کردم ...
می خوام یه فیلم ببینم ...
فعلا توی فیس بوک نمی نویسم .
دو سه روز دیگه ولنتاینه ... نه عشقی ... نه امیدی ...
از دست آدما خسته ام ... 
خیلی بده که یه سری آدما توی برطرف کردن نیازهای اولیه شون موندند ... آدمهای بی پول ، آدمهای بی عقل ، آدمهای دست و پا چلفتی ... 
سین دوباره حامله است ... بچه دوم ... با این اوضاع مالی داغون ... 
میم همش هشتش گرو نهشه و همش هم داره حسرت بقیه رو می خوره و نق می زنه ... 
یه مشت آدم مشکل دار و داغون دورمون هستند ... یکی از یکی بدتر ... فقط باعث میشن آدم دق کنه از دستشون ...
  • رها رها
  • ۰
  • ۰

گم و گور ...

لعنت به تو !

لعنت به من !

لعنت به روزگار ...

دلم فقط سکوت و آرامش می خواد ... دلم می خواد هیشکی بهم کار نداشته باشه و برم گم و گور بشم ...

  • رها رها
  • ۰
  • ۰

بارون بارونه ...

بارون میباره بعد از مدتها ... میرم توی بالکن می ایستم و چند تا نفس عمیق می کشم ... چقدر دلم تنگ بوده برای این بوی مست کننده ... چقدر دلم بارون می خواسته ... سرم رو بالا می کنم و به آسمون نگاه می کنم ... خدا را شکر می کنم ... دلم راز و نیاز با خدا می خواد ... دلم گریه می خواد ... با خدا حرف می زنم و برای همه دعا می کنم ... چند قطره اشک می ریزم ... دلم تنگه ... سرم از ظهر درد می کرده ... گیجم ... حالم رو به راه نیست ... 
دیگه حوصله نزدیک شدن به آدما رو ندارم ... سیمین دستش شکسته ... چند بار توی فکرم اومد که بهش بگم یه قراری بذاریم و برم ببرمش باهاش بریم بیرون ... کافه ای جایی ... ولی بعد دوباره منصرف شدم و گفتم بابا بی خیال !
 مریم هی توی تلگرام برام مطلب می فرسته ... حوصله اش رو ندارم ... جوابشو نمیدم ... 
حوصله ی اینکه خودمو با آدمها درگیر کنم ندارم ... 
گاهی کتاب می خونم اگه حوصله ام بکشه ...
  • رها رها
  • ۰
  • ۰

girl !

Is there anybody going to listen to my story ,

آیا کسی می خواهد قصه ام را بشنود ،

 

All about the girl who came to stay ?

حکایت آن دختر که آمد تا ماندگار شود ؟

 

She’s the kind of girl you want so much it makes you sorry ,

او از آنجور دخترهایی است که هرچه بیشتر بخواهی اش ، بیشتر مآیوست میکند

 

Still you don’t regret a single day ,

حتی یک لحظه هم افسوس نمی خوری

 

Ah , girl … girl …

آه ، دختر   ، دختر 

 

When I think of all the time I’ve tried so hard to leave her ,

وقتی فکر میکنم چگونه چندین بار سعی کرده ام ترکش کنم

 

She will turn to me and start to cry ,

رو به سویم میکند و گریه سر میدهد

 

And she promises the earth to me and I believe her ,

و این بار دیگر قول حتمی میدهد و من باورش میکنم

 

After all there’s time I don’t know why ,

عاقبت روزی رسید که من هم سردرگم شدم

 

Ah , girl … girl …

آه ، دختر   ، دختر 

 

She’s the kind of girl who puts you down

او از آنجور دخترهایی است که توی ذوقت میزند

 

When friends are there , you feel a fool ,

وقتی دوستان جمعند ، احساس احمقانه ای به تو دست میدهد

 

When you say she’s looking good ,

وقتی می گویی خوش قیافه شده ای

 

She acts as if it’s understood ,

جوری رفتار میکند که انگار این را  همه میدانند

 

She’s cool , cool , cool ,cool ,

او بی احساس است ، بی احساس ، بی احساس ، بی احساس ،

 

Ah , girl … girl …

آه ، دختر   ، دختر 

 

Was she told when she was young ,

آیا وقتی کوچکتر بود به او گفته بودند

 

That pain would lead to pleasure

که سرانجام درد به خوشی می انجامد

 

Did she understand it when they said ,

آیا او توانست بفهمد که

 

That a man must break his back to earn his day of leisure ,

یک مرد کمرش می شکند تا یک روز فراغت پیدا کند

 

Will she still believe him when he’s dead ?

آیا پس از مرگ آن مرد باورش خواهد کرد ؟

 

Ah , girl … girl … .

آه ، دختر   ، دختر 

 

I want her and I need her and yes I realy love her

من میخوامش، بهش نیاز دارم آره واقعا عاشقشم

 

She is so much to me this girl

من شیفته اون شدم

 

And when I’m away from her I realy miss her

و وقتی از اون دورم دلم واقعا براش تنگ میشه

 

She is so much to me this girl

من شیفته اون شدم.


  • رها رها
  • ۰
  • ۰

امروز رفته بودم دیدن مریم . از امریکا اومده بود . خیلی عجیب و جالبه دیدن یه دوست قدیمی بعد از 23 سال ... ما اصلا یک سال با هم، هم کلاسی بودیم . اونم سال اول دبیرستان . ولی حالا چی شده که مریم بعد از این همه سال بیاد برام پیام بذاره که بیا می خوام ببینمت ! یعنی فقط یک هفته ایرانه و توی این فرصت کم یه وقتی میذاره و برام پیام میذاره که دوست دارم ببینمت .

خب این تاثیر قلم و گفت و شنود و حرفها و نوشتنه ... نوشته هام رو توی فیس بوک خونده ... توی گروه دوستای دبیرستان حرفها و نوشته هام رو خونده ... تحت تاثیر قرار گرفته ... کلی انرژی گرفته ... خودش یه آدم قوی و موفقه ... پزشک متخصص اورولوژیه ... توی بیمارستانهای امریکا کار می کنه ... ولی  حالا توی احوالی اومده ایران که نشسته فکر کرده دلش می خواد کسانی رو ببینه که ازشون انرژی مثبت بگیره ... و اول از همه اسم من اومده توی ذهنش ! بین اینهمه دوست و آشنا ...

حرفهای جالبی می زنیم ... درباره ی تغییر آدما ... اینکه بعضیا پویا هستند و رشد می کنند ولی بعضیا نه ! بعضیا حتی اگه 20 سال هم بزرگتر بشن رشد نمی کنند ... ولی مریم می گفت تو خیلی بیشتر از بچه های دیگه رشد کردی ... خیلی رها هستی ... خیلی جرات و جسارت داری ...

خب چیزایی می گفت که خودم می دونم ... قضاوت دیگران زیاد برام مهم نیست ...

مثل خیلی های دیگه گفت حیف نوشته هاته ... جمعشون کن ... چاپشون کن ...

گفتم باشه ... شاید زمانش برسه ... شاید یه فکری بکنم برای نوشته هام ...

خلاصه برام جالب بود خیلی ...

درباره ی دو سه تا بچه های دیگه هم حرفهایی زد که خیلی قابل تامل بود ... کلا روزگار غریبی است ! 

  • رها رها