می دونی اگه آدم دقیقا توی هر شرایطی بدونه کجای کار هست و باید چیکار کنه خیلی خوبه... یعنی اینکه دقیقا و با تمام وجودش بدونه وظیفه یا هدفش چیه. دل و مغزش با هم همسو بشن... ولی امان از وقتی که ندونی باید چیکار کنی.... دل و مغزت هر کدوم سار خودشون رو بزنند... دلت بگه باید بمونی و حمایت کنی ... مغزت بگه خیلی خری و باید رها کنی و بری.... بعد هی هر روز دعوا باشه بین مغز و دلت... هر روز یکی شون غلبه پیدا کنه... و تو این وسط هی کشیده بشی به این سو و آن سو ... تکلیف خودت را نفهمی.... دلت یک دله نشه.... هی به خودت زمان بدی... هی صبر کنی تا گذر زمان مشخص کنه همه چی را... ولی هی مشخص نشه و بدتر و بدتر بشه....
ولی فکر کنم بهترین کار سکوت و صبوری باشه... سکوت و صبوری و گذر زمان چیزهای خوبی هستند....
- ۰۰/۰۷/۰۳