اردیبهشت، خرداد
فصل دلتنگی،
با بوی توت فرنگی و کولر
گرمای تازه از راه رسیده
شبهای دلتنگی
طولانی، کلافه کننده، خیس از عرق
کجاست صدای تو؟
کجاست خنده هایت؟
کجاست گرمای تنت؟
کجاست حضور خنک عطرآگینت؟
بیا و عطر و نور و خنکا بپاش
بر این روزها و شبهای خالی
نیستی و کم میاورمت
هر روز...
نیستی و مرور می کنم چطور آمدی
و چطور رفتی...
جای نبودنت هنور دزد می کند
ولی به گمانم سبز خواهد شد...
تو درخت سبز قلبم بودی
خودت را از جا کندی و رفتی
ولی ریشه هایت هنوز در خاک هستند
دوباره سبز خواهی شد...
دلتنگی یعنی چیزهای مهمی که باید برایت بگویم
خاطرات دور و نزدیک
حرفهای تازه
کشف های جالب،
حرفهای خنده دار
و کسی که مرا "عشقم" صدا می زند
بیا تا برایت بگویم
بگویم چه سان گذشت روزهای بی تو بودن
وقتی تو نیستی،
جهان رنگ ندارد،
حرفهایم ناگفته می مانند
سکوت،
تکرار هر روز است
و غم ،
که نمی خواهد سبک بشود
خو گرفته ام به غم و سکوت و دلتنگی
این سه گانه ی تنهایی
بیا از هر راهی که می دانی،
کوه، جاده، رودخانه
آمدن که دلیل نمی خواهد، می خواهد؟
دلیلی بیشتر از دلتنگی؟
دلتنگم
دلتنگم
دلتنگم
تا ابد دلتنگ می مانم،
تا ابد عاشق،
تا ابد دیوانه...
انتظار، دلتنگی، بی تابی
تو کی می آیی؟
پرنده پر کشید،
خورشید غروب کرد،
دل بی طاقت شد
تو کی می آیی؟
وعده داده بود به صبر،
به امید،
به عشق
تو کی می آیی؟