چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
  • ۰
  • ۰

بدخواب شده ام ... شبها خوابم نمی برد ... فکر و ذهنم هزار جا می گردد ... از بیست سال پیش را مرور می کنم و می آیم تا حالا ... همه ی سالها و روزها و ماهها را می شمرم ... هی فکر می کنم کی دوباره پیداش کردم ! چند ساله؟؟؟ چرا داریم پیر میشیم ؟ چرا عمرمون رفت؟ چرا 40 سالم شده ؟ 

دیوانه ام ! دیوانه ...

کاش مثل آدمهای دیگر فکر هیچی را نمی کردم ... کاش اینقدر عاشق نبودم ... کاش اینقدر دلتنگ نبودم ... 

تا چند سال پیش انگار اینقدر گذر زمان را حس نمی کردم ... انگار هنوز امید داشتم به زندگی ... فکر می کردم یک وقتی دنیا بر وفق مراد ما می شود ! ولی حالا انگار دیگر ناامید شده ام ... انگار دیگر فهمیده ام که هیچ معجزه ای رخ نمی دهد ! زندگی همین تکرار مکررات است و همین به پایان نزدیک شدن ... 

هیچ کس حالم را نمی داند ... دلتنگ و پریشان ... 

  • ۹۶/۰۴/۲۱
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی