چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

دیدی وقتی مثلا یه دوستی رو بعد از چند سال میبینی نمی دونی از کجا براش بگی ، الانم شده نقل نوشتن من ! چون چند وقته کمتر نوشتم الان دقیقا نمی دونم از کجا شروع کنم و از چی بگم ...

ذهنم مثل یه پرنده از این شاخه به اون شاخه میپره و نمی دونم روی چی تمرکز کنم ...

فیلمهای زیادی دیدم این مدت و درباره شون ننوشتم ... احساسات متفاوت و متناقضی داشتم و ننوشتم ... 

یه وقتایی از دست خودم عصبانی ام ... یه وقتهایی هم بی خیال میشم ...

مگه ممکنه چند سال وقت و عمرت رو با یه نفر بگذرونی و بعد فراموشش کنی ؟ نه نمیشه ... ممکنه کمرنگ بشه ولی پاک نمیشه ... خیلی وقتها یادش می افتی ... فقط کاش کسی دروغ نگه ... کاش از اعتمادت سو استفاده نکنه ... کاش کاری نکنه که دیگه به هیشکی اعتماد نکنی ... کاش جوری نشه که از هرچی احساسات و عشقه متنفر بشی ... 

دارم دوباره سریال شهرزاد رو میبینم ... هرچی از قباد خوشم میاد از اون فرهاد چلمنگ لجم میگیره ! هاها ... کلا انگار احساسات لوس به دل آدم نمیشینه ... عشق انگار توی دوری و نزدیک شدن و دور شدن با مزه تره ... 

می خوام برم ماکارونی بپزم ... دارم چاووشی گوش میدم ...دلتنگم ... گاهی دل آشوب میشم ... 

  • ۹۶/۰۵/۱۰
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی