چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
  • ۰
  • ۰

آروم نمیشم ...

توی ذهنم آشفته است... دل و قلبم هم ... حال خودمو نمی فهمم... ظاهرا به روی خودم نمیارم ... ظاهرا به امورات زندگی روزمره می رسم ...با هیشکی کاری ندارم ... ولی بیتابم ... عشق پدرم رو دراورده !  توی یه هپروت بدی دست و پا می زنم ... فکر نکنم هیچوقت آروم بگیرم ... یه جور دیوانگی ... یه جور درد بی درمون ... چند تا دوست صمیمی دارم از دوران دانشگاه که یه گروه تلگرامی کوچولو داریم ... میشینم برای اونا قصه و خاطره میگم ... 

به وضوح درک می کنم که حالم خوب نیست ... پریشانم ... هیچی آرومم نمی کنه ... اونقدر که دیگه توان نوشتن منظم هم ندارم ... هذیان میگم انگار ....

  • ۹۶/۰۵/۲۳
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی