چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
  • ۰
  • ۰

گذر زمان ...

روزها و ماهها و سالها خیلی سریع می گذرند ... اونقدر که اصلا باور نمی کنیم ... مثلا به یه دوستی که دو ساله دارم باهاش مدام حرف می زنم توی تلگرام ، میگم باورت میشه 2 ساله همش داریم با هم حرف می زنیم ؟؟؟ دوستی که 16 ساله ندیدمش از نزدیک ... 

دیروز رفتم عیادت یه دوست قدیمی ... یه دوست دوران دبستان و دبیرستان که پاش شکسته بود ... دندانپزشک موفقیه برای خودش ...

کارها و مشغله های زندگی زیاده ... گاهی روزا حوصله اش رو ندارم ولی گاهی روزا هم می چسبم به کارها و هزار تا کار انجام میدم ...

دارم کتاب "خانوم " مسعود بهنود رو می خونم ...

خیلی احساس فرهیختگی می کنم گاهی وقتها !!! اشتباه می کنم که وقت نمیذارم کتاب بنویسم ! هر وقت توی گروههای دوستام حرفی می زنم یا خاطراتی رو تعریف می کنم میگن خیلی نوشته هات شیرینه ... خیلی قلمت خوبه ... خیلی به دل میشینه ... ولی خب حیف و صد حیف که تا حالا ننشستم جدی یه چیزی بنویسم ! 

لابد اگه در تقدیرم باشه یه موقعی می نویسم آنچه باید بنویسم رو ... 

یه دوستی هم رفته ایتالیا مدام عکس میذاره از موزه ها و مجسمه ها و خودش که ایستاده در نمایی نزدیک به اون اثر هنری یا تاریخی .... فکر می کنم ما خودمون هم داریم به تاریخ می پیوندیم ....

  • ۹۶/۰۵/۳۰
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی