امروز دم افطار دیگه خیلی حالم بد بود . روزه ها رو گرفتم پشت سر هم ... آخرای ماه رمضان دیگه ادم کم میاره ... دو سه روز پیش روکش یکی از دندانهام هم شکسته ... وقتی افطار کردم ، دندونم هم درد گرفت ... سرم هم درد می کرد ... ضعف کرده بودم ... فردا هم بچه هام کلاس دارند و باید ببرم و بیارمشون ... اگه بخوام دندان پزشکی هم برم نمیشه روزه باشم ... قرص استامینوفن خوردم و ولو شدم ... با خودم گفتم فردا روزه نمی گیرم تا برم دندان پزشکی و ببینم باید چیکار کنم ...
گاهی آدم انگار واقعا کم میاره ... دیگه بدنش نمی کشه ... خسته میشه از همه چی ... گذشت روزهای جوانی ... الان یه لیوان شیر و عسل خوردم ... بلکه یه ذره جون بگیرم ...
دلم هم تنگه ... خسته ام ... داغون ...
هیچی دیگه گفتم اینجا بنویسم یادم باشه 19-20 خرداد چه حال و احوالی داشتم ...
- ۹۷/۰۳/۲۰