هوا گرمه ، روزا کشدار ... شبها کلافه کننده ... دلتنگی ها تموم نمیشن ، و زندگی ادامه داره ...
سعی می کنم این روزا با زندگی ساده ی روزمره آشتی باشم ... با حوصله به کارهای روزانه ام برسم ، فکر کنم همین که سالم هستم و خداراشکر مشکل خاصی ندارم و دارم زندگی عادیم رو می کنم ، خیلی عالیه ...
سعی می کنم توقع زیادی از دنیا نداشته باشم ... آروم و ساکت دل بدم به همین روزهای گرم تابستون ... حتی دل بدم به همین دلتنگی ها ...
امروز با خودم و تو به صلح رسیدم ... گفتم سراغت رو میگیرم ، یا جواب میدی یا نمیدی ، دنیا آخر نمیشه ... فقط من خیالم راحت میشه که سراغت رو گرفتم ... شایدم روزگار بهتر شد ... شایدم رفیق شدیم ... رفیق بی کلک ... رفیق عادی مهربون ... رفیقی که دیگه بهت ابراز عشق نکنه ، رفیقی که دیگه زیاد پیام نفرسته ، حرفهای الکی نزنه ، نگه دلم تنگ شده برات ، رفیقی که گاهی گداری سراغش رو بگیری ، احوالش رو بپرسی ، گپی بزنید ، از روزمرگی های بگید و بخندید ، هیچوقتم هوای دیدنش به سرش نزنه ... همینجور دور ... همینجور ناپیدا ...
- ۹۷/۰۴/۱۷