دیروز توی موزه یک اشکدان دیدم . برام خیلی جالب بود . اشکدان رو اسمش رو شنیده بودم ولی هیچوقت دقت نکرده بودم که چه شکلیه و برای چه کاری استفاده میشه ! دیروز وقتی توی موزه چشمم به ظرف قشنگی افتاد که زیرش نوشته بود اشکدان با علاقه نگاهش کردم ... با دقت ... ازش عکس گرفتم ... و بعد سرچ کردم و فهمیدم که چه جالب ! عشاق قدیم موقع فراق از یار در این اشکدان ، اشکشون رو جمع می کردند که سندی باشه برای دلتنگیشون ... که هدیه بدن به معشوق ... که بگن نگاه کن چقدر در قراقت اشک ریختم ... یاد نوشته های قدیمی ام افتادم ... قدیم ها که توی دفترم می نوشتم و اشک می ریختم ... و قطرات اشکم شاهد عاشقی هام بودند ... نوشته های پر از سوز و گدازم که بی ریا با مداد توی دفتر نوشته می شدند و هیشکی نمی خوندشون و شاید هیشکی نمی دونست که با چه چشم های اشکباری نوشته شدند ... حالا دیگه دل و قلبم خودشون شدند اشکدان ... اشکهای نریخته ام جمع شدند توی عمق دلم ... دلم مملو از اشکها و بغض های فروخورده است ...
پی نوشت : در 3-4 موزه در ایران از این اشک دان ها موجود است .
- ۹۷/۰۴/۲۳