دو ماه پیلاتس نرفته بودم و بدنم حسابی افت کرده ! حالا که دو جلسه رفتم همه ی عضلاتم درد گرفته ... آدم وقتی داره مدام ورزش می کنه انگار به نظرش خیلی عادی و سبک میاد و فکر نمی کنه که بدنش چقدر آماده شده ... کافیه دو ماه ورزش نکنی تا بعد بفهمی چقدر آمادگی بدنی تغییر می کنه ...
چهارشنبه 3 مرداد بود . هوا ابری و دم گرفته و خیلی گرم ... نوبت دندون پزشکی هم داشتم ... اول رفتم پیلاتس و بعدشم دندون پزشکی ... بعد دیگه اصلا حس توی تنم نبود ...
عصرشم با دخترکم رفتیم که عکس پرسنلی بگیریم ... بعدشم هوس فست فود کرده بودم و همه مون با هم رفتیم شام فست فود زدیم ...
هوا مثل هوای شمال شده ! گرم و شرجی ... شهر هم شلوغ و ترافیک ... قیمتها سرسام آور ... توی چند تا فروشگاه و مانتوفروشی و اینا سرک کشیدم و دیدم ای وای چقدر همه چی گرون شده ! توی یه کتابفروشی هم رفتیم ... قیمت کتابها هم به آدم شوک وارد می کنه ... اگه کتابها ارزون تر بودند ، حتما کتابهای بیشتری می خریدم ... با این وجود دو تا کتاب برای خودم و دو تا هم برای دخترم خریدم ... 58 هزار تومن شد ... دو ماه پیش هم 90 هزار کتاب خریدم برای خودم و بچه ها ... البته پسرم گاهی هم کتابهای الکترونیک می خره ...
ولی کلا دیگه مثل قدیما حوصله ی خوندن کتابهای طولانی ندارم ...داستانهای کوتاه رو ترجیح میدم ...
اونقدرم جو جامعه سنگین شده که دیگه انگار هیشکی حوصله حرف زدن نداره ... همینجور سنگین و بی رمق ...
- ۹۷/۰۵/۰۴