چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
  • ۰
  • ۰

غرق در زندگی ...

خودمو غرق کردم توی زندگی ... توی بدوبدوهای همیشگی ... اونقدر که وقت برای فکر کردن نداشته باشم ...

امروز شنبه بود ... کلاس پیلاتسم رو رفتم ... بعدشم خرید ... بعدشم ناهار پختم و نشستم کتاب خوندم . ظهر خواهرم زنگ زد که اگه عصر خونه هستی می خواهیم بیاییم بهت سر بزنیم . گفتم هستم .

زنگ زدم به مامان و اون یکی خواهر و زن داداشم هم گفتم که عصر بیایید اینجا ...

بعدشم رفتم دوباره خرید و کیک و بستنی و اینا خریدم برای پذیرایی ...

بالاخره روزای بلند مرداد ماه رو باید سپری کرد ... هر روز یه مدلی ... مهمونی و پارک و دورهمی و برو بیا ...

مثلا عصر پنج شنبه هم آش رشته پختم و برداشتم رفتم خونه ی مامانم اینا ...

جمعه هم با مادرشوهرم اینا بودیم ...

فراموشی بالا پایینهای زندگی همینجوریه ... اینکه خودت رو خسته کنی و هی دورت شلوغ باشه ... اونقدر که شب از خستگی بیفتی غش کنی و وقت برای دلتنگ شدن و یاس فلسفی نداشته باشی ! 

  • ۹۷/۰۵/۰۶
  • رها رها

نظرات (۱)

چه زندگی حالبی[:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی