چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

اومدم بنویسم ولی ... هیچی ... ذهنم خیلی شلوغه ... سعی می کنم از هر کدوم یه ذره بنویسم . 

دبشب عروسی خیلی مفصل و شیک و با کلاس بود ! بر خلاف اینکه فکر نمی کردم این خبرا باشه ! آخه فکر می کردم خانواده ی داماد زیاد وضع مالی خوبی ندارند و احتمالا یه عروسی ساده است . ولی باید بگم که عروسی به این شیکی نرفته بودم ! یعنی کلا روزگار شده روزگار عجایب ! آدم کاملا سورپرایز میشه یهو ... یعنی دیگه هیچی به هیچی ربط نداره ! مردم دیگه کاری ندارند پول دارند یا ندارند ، کلا چشم و هم چشمی شده و همه سعی می کنند هی یه کاری کنند روی دست بقیه بزنند ... هم جهزیه ی عروس خیلی بیش از حد خودشون بود ... هم جشن عروسی ... عکس و فیلمهای عروس داماد هم خیلی حرفه ای و شیک بود ... البته داماد خونه نداره و اجاره نشین هستندا ... ولی خب عروسیش که خیلی پرخرج و شیک برگذار شد ... دیگه من نمی دونم خرج عروسی رو کی داده بود ! 

من 16 سال پیش ازدواج کردم ... اصلا شرایط الان قابل مقایسه با اون وقتا نیست ... انگار 16 سال پیش ، هزار سال پیش بوده ! 

البته من همیشه عقلانی تصمیم می گرفتم ... اون موقع شوهر من شرایط مالیش خوب نبود و کسی هم حمایتش نمی کرد . من گفتم اصلا عروسی نمی خوام . میریم یه مسافرت کوچولو . مادرشوهرم گفت نه من همین یه پسر رو دارم و حسرت دارم . باید عروسی بگیرید . یه عروسی کوچولو و ساده گرفتیم ! همونم کلی با قرض و سختی ... نه آرایشگاه حرفه ای رفتم ، نه لباس عروس آنچنانی ، نه فیلمبردار و عکاس ! یعنی یکی از آشناهای فامیل که تازه آرایشگر شده بود اومد موهامو درست کرد و آرایش صورت . یه پارچه هم داشتم دادم خیاط برام لباس دوخت پوشیدم ! عکس و فیلم هم با همین دوربینهای خودمون . همین و والسلام . 

ولی دختر پسرهای حالا از هیچی کوتاه نمیان ... اگه از زیر سنگ هم شده باید براشون مراسمهای آنچنانی بگیرند . من هیچوقت هیشکی رو اذیت نکردم . نه به پدر و مادرم فشار آوردم که بگم جهزیه فلان و بهمان می خوام . نه به شوهر و فامیل شوهر ... 

دیگه نمی دونم والا ... ولی به نظرم کارای این مردم الان هم عقلانی نیست ... 

خب بگذریم ... امروز رفتم یه سری مدرسه پسرم ... بعدشم اومدم خونه میگو پختم برای ناهار ... 

راستی تصمیم گرفتم وقت بذارم به دخترم رقص یاد بدم ! آخه دخترک من هنوز رقص بلد نیست . خودم خوب می رقصم و دیشبم کلی رقصیدم و یکی از عروسهای فامیل تعجب کرده بود و می گفت فکر نمی کردم اینقدر خوب برقصی ! هاها ... 

برای بچه ها باید وقت گذاشت تا در ابعاد مختلف رشد کنند ... هم خوب برقصند ، هم ورزشکار باشند ، هم اهل مطالعه ، هم درسخون ...هم کدبانو ... 

  • ۹۷/۰۵/۱۷
  • رها رها

نظرات (۱)

سلام 
من خیلی لذت می برم از مادرایی که با دختر یا پسرشون می رقصند ، انگار عشق مادر و فرزندی ناملموس نیست قشنگ با گوشت و خونت حسش می کنی ،خدا فرزندتون رو بهتون ببخشه 
تجملات زیاد شده من فکر می کنم اینستاگرام و افرادی که مراسم های لوکسوری شون رو هم منتشر می کنند بی تاثیر نیست این کارها باید در جامعه ای اتفاق بیفته که همه شرایط مالی یکسانی داشته باشند ، همین توقع سازی ایجاد می کنه ، دنیای قبل از اینستاگرام این طور نبود ‌، حس افسردگی خیلی بین جوونا شایع شده 
موفق باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی