چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
  • ۰
  • ۰

برگرد ...

امروز بعدازظهر خوابت رو دیدم . داشتم با دخترم از جایی رد می شدم . یه جای عمومی بود . یهو دیدم صدای تو میاد . روی یه صندلی نشسته بودی . خوشحال شدم ولی نمی دونستم تحویلم می گیری یا نه ! چشمم بهت افتاد . خوشبختانه اخلاقت سر جا بود ! لبخند زدی و گرم سلام کردی . اومدم جلو و بغلت کردم و بوسیدمت . ساکت بودم و فقط سرت رو گرفته بودم و می بوسیدمت . تو هم خوشحال بودی . بعد یهو گریه افتادی و زیر لب چیزی زمزمه کردی . گفتم: چت شد ؟ چرا گریه می کنی ؟ گفتی : الهی بمیرم بچه ام دیگه حرف هم نمی زنه ! 

منظورت من بودم . منظورت این بود که من دیگه جرات حرف زدن نداشتم ... ساکت بودم ... 

ظهر تا حالا خوشحالم ... خوشحالم که خوابت رو دیدم . امیدوارم تو هم خوشحال باشی . امیدوارم ازت خبری بگیرم . امیدوارم برگردی ... 

  • ۹۷/۰۷/۱۷
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی