چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
  • ۰
  • ۰

بعد از مدتها دلم خواست بیام اینجا بنویسم . بگم که هنوزم گاهی خیلی دلتنگ و خسته میشم ... درسته که دوستان زیادی دارم و باهاشون حرف می زنم و سعی می کنم خوش باشم ، درسته که زندگی در مجموع بد نیست و نباید غصه خورد ... ولی گاهی هم دلم بدجور میگیره و از همه چی خسته میشم ... از نظر خانواده و فامیل هیچ انرژی مثبتی دریافت نمی کنم ... مثلا توی شهری هستم که زادگاهمه ... مثلا پدر و مادر و خواهر و برادر دارم ... ولی دریغ از یک ذره محبت و حال خوش ... دریغ از اینکه یکی شون زنگ بزنه احوالمو بپرسه ... دریغ از اینکه باهاشون حرف بزنی و حالت خوب بشه ... همش گیر و گرفتاری دارند و غم و غصه و در به دری ... منم واقعا دیگه حال هیچ کدومشون رو ندارم ... هرچند غم غریبی روی دلم سنگینی می کنه ... 

امروز سال نو میلادی اومد ... 2019 شد ... 19 سال گذشت از سال 2000 ... روز به روز مردم غریب تر شدند ... روز به روز فاصله ها بیشتر شد ... 

امروز رفتم یه سری به شادی زدم ... دیدم همه ی خانواده ها یه مشکلاتی دارند ... از دست دادن پدرش ، بیماری مادرش ... 

تازه وقتی شاخام در اومد که گفت مامان و بابای لیلا ب خیلی ساله از هم جدا شدند ! اصلا برام باورکردنی نبود ... فکر می کردم لیلا بهترین خانواده و بهترین پدر و مادر دنیا رو داره ... فکر می کردم خوشبخت تر و فهمیده تر و با شخصیت تر از خانواده لیلا دیگه کسی نیست ... بارها توی ذهنم فکر کرده بودم خانواده ی لیلا بهترین و موفق ترین خانواده هستند ... مگه میشه پدر و مادری پزشک و استاد دانشگاه باشند و 5 تا بچه داشته باشند و تازه از هم جدا بشن ؟! تکلیف اون 5 تا بچه چی میشه ؟! لیلا وقتی الان با سه تا بچه میاد ایران باید کجا بره ؟! یه روز خونه ی مادر ، یه روز خونه ی پدر ؟! 

فهمیدن این مسئله خیلی برام عجیب بود ... اینکه اصلا نمیشه از دور فکر کرد کسی خوشبخته ... و اینکه همه یه مشکلاتی دارند ... هر انسانی بدون استثنا یه مشکلات عمیقی اطرافش هست ... همه یه غمی دارند که با اون غم بسوزند ... هیچ انسانی بی غم نیست ... هیچ انسانی خوشبخت نیست ... تک تک انسانها در رنج هستند ... و این حقیقت بسیار تلخی هست ... خیلی تلخ ...

دوباره سرفه های حساسیتی اومدند سراغم ... سرفه سرفه سرفه ... 

کارهای روزمره تمومی ندارند ... سعی می کنم غرق بشم توی همین امورات زندگی ... زیاد فکر نکنم ... 

  • ۹۷/۱۰/۱۰
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی