امروز دنبال دخترم رفتم برای اولین جلسه تمرین تیم . سه شنبه بود امروز . دلم خواست با سیمین تلفنی حرف بزنم . زنگ زدم فکر کنم سرش شلوغ بود جواب نداد ولی می دونستم خودش زنگ میزنه . عصریه زنگ زد و کلی حرف زدیم . کلی درد و دل کردیم و از اوضاع جامعه و مدرسه ها گفتیم . گفت انگار مردم جامعه به خواب رفتند . ولی من بیدارم ، تو هم بیداری .
حس خوبی بود حرف زدن باهاش . گفتم خاطرات خوبی از شما توی ذهن ما موند . شما توقع ما رو بالا بردی از مدرسه و مدیر مدرسه . گفتم یه روز میام دیدنتون. گفت حتما بیا خوشحال میشم .
- ۹۸/۰۸/۲۱