چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
  • ۰
  • ۰

یکی دیگر از خاله هایم هم به رحمت خدا رفت...

سرشت سوگناک زندگی...

دچار یاس فلسفی شده ام...به آمدن ها و رفتن ها فکر می کنم...به بی بنیادی این دنیا...به خاطرات و آدمها...به قهرها و آشتی ها...به جهان که همه هیچ در هیچ است...از دیشب تا حالا چندین بار اشک در چشمهایم دویده است.. می دانم که دیر یا زود ما هم رفتنی هستیم...

روز به روز بیشتر از آدمها و دنیا دست می شویم...انگار که نباید به هیچ چیز دل بست...در دنیای این روزها که مرگ خیلی نزدیک و آسان است، دلبستگی نشاید. باید سبکبار باشم و آماده رفتن...شاید هم ماندن و رنج کشیدن! 

همه چیز در تغییر است...امروز برای خرید رفتم جایی که مدتها بود نرفته بودم..

حوالی خانه ای که ۱۵ سال پیش ساکن آنجا بودم. یک خانه را خراب کرده بودند و در حال خاک برداری بودند. خانه ی سر کوچه مجتمع پزشکی شده است. فروشگاه بزرگ نزدیک آن که آن زمان ها هر روز خرید می کردم را سالها بود نرفته بودم. پسران فروشنده چقدر پیر شده بودند.‌.. همه چیز برایم آشنا بود ولی تغییر هم کرده بود...مثل خودم...خاطرات آن سالها یادم آمد...سالهایی که دانشجو بودم و بچه های کوچولو داشتم...دخترم در همان خانه به دنیا آمد و الان ۱۴ ساله است...چه زود و تند و سریع می گذرد...و من چقدر تغییر کرده ام؟ من چقدر در فراز و نشیب ها رشد کرده ام؟ چقدر رنج ها کشیده ام؟ 

همه چیز در گذر و تغییر است...و خیلی تند و سریع می گذرد... 

  • ۰۰/۰۶/۰۱
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی