چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
  • ۰
  • ۰

آتش

پاییز اومد... ماه مهر اومد...بی سر و صدا... بی هیچ شور و نشاطی... بچه ها هنوز توی خونه و آنلاین میرن سر کلاس... من هی داره زندگی برام بی معنی تر میشه... هی دارم خسته تر میشم...هی دارم تنها تر میشم...

دیگه نمی دونم چرا باید با آدمها حرف زد؟ چرا باید رابطه ساخت یا نگه داشت؟ وقتی حتی یک نفر توی دنیا نیست که عمیقا دوستم داشته باشه و پام بمونه چه فایده داره؟ همه فقط روی منافع خودشون اقدام می کنند... تا وقتی براشون منافع داره و حرف زدن با تو یا دیدن تو بهشون نفعی می رسونه هستند. نباشه نیستند. حذف می کنند و میرن. مهربونی و عشق و اینا وجود نداره. حتی کسی نیست که باهاش حرف های مشترک داشته باشی. مثلا بتونی درباره فیلمی که دیدی باهاش حرف بزنی. یا بتونی از احساساتت حرف بزنی. 

دنیا بی رحم شده. همه برای دیگران کلاس می گذارند که مشغله داریم و وقت نداریم. من نمی دونم اینهمه دویدن آخرش به کجا می خواهیم برسیم؟ 

سعی می کنم دیگه مهربون نباشم و به کسی عشق ندم... چون هیچ کس قدر مهربونی و عشق را نمی دونه... گرما و حرارت عشق را درک نمی کنه...

من تنها هستم و باید از تنهایی خودم لذت ببرم. از فردا مسیرهای تازه برم برای پیاده روی.... 

تنها هستم در درون خودم...وگرنه هم همسر دارم و همه بچه و هم پدر و مادر و خواهر و برادر و کلی دوست و رفیق....ولی هیچ کدوم تنهایی من را پر نمی کنند... هیچ کدوم به روح من نزدیک نیستند... 

باید صبور باشم... صبور...

آتشی کردی و گویی صبر کن

من ندانم صبر کردن در تنور

  • ۰۰/۰۷/۰۳
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی