چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
  • ۰
  • ۰

منه قشنگ!

امروز به وبلاگ قدیمی سر زدم تا چند تا مطلب و نوشته هام درباره روزگار مادری کردنم وقتی بچه ها کوچولو بودند را کپی کنم و بگذارم برای رقیه که تازه مادر شده است... و دیدم وای چقدر حس خوب داشتم اون سالها و روزها‌...چقدر خودم را دوست دارم توی سالهای ۹۱ و ۹۲....چقدر پر از شور زندگی  بودم . چقدر آرام و مهربان و صبور و پر از عشق بودم. چقدر از زندگی لذت می بردم...هر چیز کوچیکی به وجدم می آورد...

می خوام دوباره اونجوری باشم....شاد و رها و خود خودم..... می خوام دوباره بخندم و خودم را دوست داشته باشم....می خوام لذت ببرم...دیشب پر از حس خوب شدم وقتی دوست قدیمی ام گفت می خوام بیام ببینمت....حتی اگه نیاد هم خوشحال شدم از حرفهاش...‌لذت بردم...از اینکه بیاد فقط پیاده روی کنیم و حرف بزنیم و بخندیم....کف خیابان ها و پارک های محله....

خلاصه خوشحالم....خوشحالم و خدارا شکر می کنم....خودم را دوست دارم...خود مهربان و عاشق پیشه ی قشنگم را...خودی که بزرگ تر و عاقل تر شده....باتجربه تر شده....ولی هنوز کودک درون شادی دارد و لذت می برد از خنده و شادی و شوخی....

  • ۰۰/۰۷/۲۸
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی