چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

آزاد و رها شدم و حس و حال خیلی بهتری دارم... مثل پرنده ای که خوشحال در آسمان آبی پرواز می کند... لبخند می زنم و زندگی می کنم...

راحت تر می نویسم... از هرچه که دلم بخواهد... 

روح ها با هم گفتگو دارند و چه شنیدنی است این گفتگوهای در سکوت... از هر فریادی رساتر است... از هر نگاهی گویاتر... 

دستهایم را در دستهایت حلقه می کنم... انگشت در انگشت... چشمهایم را می بندم و فقط به صدای دستهایت گوش می کنم... به صدای دستهای مهربانت... به انگشتهای بلند و کشیده ای آرام و محجوبت... رد نگاهت را می گیرم که غرق می شود در قرمزی برگهای ریخته شده کف خیابان... چه معجون عجیبی است باران و قرمزی برگها و قلبی که عاشق است...

بیا پاییز را نفس بکشیم... بیا چشم بدوزیم به گلهای داوودی... بیا غرق بشویم در غار غار کلاغ ها... بیا پرواز کنیم با برگهای سرخ و زرد و نارنجی پاییزی... 

اشک در چشمهایم حلقه می زند و لبخند می زنم...نفس عمیقی می کشم و می شنوم صدایی را که می گوید: دوستت دارم!

  • ۰۰/۰۸/۰۴
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی