همه ی وجودم به تو آغشته است...
جدا نمی شوی...
سلول به سلول در من تنیده ای...
روحت پیچیده است در روحم...
در من نفس کشیده ای...
کلماتت در گوش هایم رقصیده اند...
صدایت همه ی وجودم را فتح کرده است!
انگشتانت همچون انگشتان پیانیستی حرفه ای روح مرا نواخته اند..
در من شعر خوانده ای...در من خندیده ای... گریسته ای... و آرام و سبک چون طفلی معصوم به خواب رفته ای...
من و تو جدا نمی شویم....هرگز...هیچوقت...
- ۰۰/۰۹/۰۶