امروز شنبه ۱۸ دی است.
دیشب گفتی که من اشتباه می کنم و همه را با مقیاس خودم می سنجم و اینجوری نیست که من گفتم.
منم گفتم اره شاید اشتباه می کنم!
کلا دیگر حرفهایت را نمی فهمم. کلا دیگر نمی شناسمت. و این غم بزرگی است. ولی باید بپذیرم و رد بشوم. باید بپذیرم زمانی خیلی نزدیک بودیم و درک متقابل. ولی الان دور دور هستیم و چیزی از آن آشنایی و درک متقابل و دوست داشتن نمانده است. باید قبول کنم دیگر نمی فهممت. سکوت کنم و تلاش نکنم برای درک کردنت. باید تمام کنم. رها کنم کسی را که دیگر نمی شناسم.
خداحافظ آشنای دیروزها و غریبه ی امروزها... دوستت داشتم و خاطرات خیلی خوبی برایم به جا گذاشته ای و همه ی درد من از همین است. از همان خاطرات خوشی که صاحبشان گم شده است و دیگر پیدا نمی شود.
همین. در نهایت اندوه....
- ۰۰/۱۰/۱۸