چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
  • ۰
  • ۰

بی تاب و بی قرارم... شب و روز... این چه سری است؟ و چه کسی راز این جانهای بی قرار ما را می داند جز سلطانان راز؟

شب تا صبح را به هر جان کردنی است می خوابم... صبح می شود... برمی خیزم... آفتاب تابیده است... نمی دانم امروز را باید به چه چیزی متوسل بشوم تا بگذرد این بی تابی ها و بی قراری ها... 

دستی از غیب بیرون می آید... کسی شعری نوشته است در دنیای مجازی... کسی که خیلی وقتها برایم نشانه بوده است... شعر این است از مولانای جان:

چه بودی که یک گوش پیدا شدی

حریف زبان های مرغان ما

می دانم جانم آرام خواهد شد با این اشعار... غزل را پیدا می کنم و می خوانم و لذت می برم...

کرانی ندارد بیابان ما

قراری ندارد دل و جان ما

چو در ره ببینی بریده سری

که غلطان رود سوی میدان ما

از او پرس از او پرس اسرار ما

کز او بشنوی سر پنهان ما

می دانم تقدیر ما همین بی قراری است و باید صبور باشم و اجازه بدهم تا بگذرد... می دانم کسی نمی فهمد این احوال را مگر همان استادان سخن...

آهنگ کرانی ندارد بیابان ما از همایون شجریان را سرچ می کنم و دانلود می کنم و گوش می دهم و غرق لذت می شوم... روزی امروز من... 

این چه سرّیست؟! این چه سلطانیست باز؟!…♯♫♪

ای خداوندِ خداوندانِ راز…♯♫♪

ما ندانستیم، ما را عــفو کن!…♯♫♪

بَــس پراکنده که رفت، از ما سخن…♯♫♪

ما که کورانه، عصاها میزنیم…♯♫♪

لاجرم قندیل ها را بشـکَنیم…♯♫♪

آه آه… با آن هــمه گفتار و قال…♯♫♪

خواننده قطعه: همایون شجریان و محمد معتمدی

من بهل کردم، شـما را آن حلال…♯♫♪

سرّ من آن بود، کز حَق خواستم…♯♫♪

لاجرم بنمود، راهِ راســتم…♯♫♪

زِ ابر گریان، شـاخ سبز و تر شود…♯♫♪

زان که شمع از گریه روشن تر شود…♯♫♪

کافر و مومن، خدا گویَند لیک…♯♫♪

در میانِ هر دو، فرقی هســت نیک…♯♫♪

آن گدا گــوید؛ خدا از بهرِ نان…♯♫♪

شمس میـفرمود: خدا از عینِ جان…♯♫♪

گر خطا گفتیم، اصلاحش تو کن!!!…♯♫♪

مصلحی تو، ای تو سلــطانِ سخن…♯♫♪

کیمیا داری، که تبدیلش کنی…♯♫♪

گر چه جویِ خـون بود، نیلش کنی…♯♫♪

کرانی ندارد بیابان ما…♯♫♪

قراری ندارد، دل و جـــانِ ما…♯♫♪

جهان در جهان، نقش و صورت گرفت…♯♫♪

کــدام است؟! کدام اسـت؟! از این نقش ها آنِ ما…♯♫♪

چو در رَه ببینی، بریده سَری…♯♫♪

که غلطان رَود، سـویِ میدانِ ما…♯♫♪

از او پرس!! از او پرس!! سِرِّ پنهـــانِ ما….…♯♫♪

و اینگونه است که سر ما پنهان می ماند برای خودمان...برای روزهایی که می آیند و نمی دانیم چه می شود...ساکت ماندن و فقط تماشا کردن بسیار سخت است ولی باید تحمل کنیم... باید تمرین کنیم... سکوت سرشار از سخنان ناگفته است...

همین!

  • ۰۰/۱۰/۲۶
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی