چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
  • ۰
  • ۰

امروز چهارشنبه 20 بهمن است... روزها تند تند می گذرد و داریم به پایان سال نزدیک می شویم. این دوسه روز دیگه عادت کردم به این سبک و روتین زندگی. شبها زود می خوابم و تقریبا خوب می خوابم و اصلا به گوشی سر نمی زنم و نگران و منتظر هیچی و هیچ کس نیستم.

صبح تا قبل از ظهر به امورات خونه و زندگی می رسم و بعد با آرامش میرم پیاده روی. بعدازظهرها شاید کمی بخوابم. کتاب سفر به انتهای شب را نصفه نیمه خوندم. اوایلش حوصله ام را سر برد. وسط ها و آخرش را خوندم کمی. شاید همت کنم درست بخونم بقیه اش رو هم. 

سلین هم یکجور نگاهش به دنیا و آدم ها منفی است. میگه بهتره از همه فاصله بگیری. چون یه مدت اولش که درست تو رو نشناختند اوضاع بهتره و نقاط ضعف ات رو نمی دونند و نمی تونند بهت آسیب بزنند. ولی وقتی چند وقت گذشت و بیشتر تو رو شناختند شروع  می کنند به آسیب زدن... به زخم زدن... چون دیگه نقاط ضعف تو رو می دونند... 

صفحه 365 کتاب میگه: خیلی کیف دارد که از تعداد آشناهایت سه نفر کم بشوند و به همین نسبت کمتر زاغ سیاهت را چوب بزنند و سربه سرت بگذارند و ابدا ندانند چه به سرت آمده.

صفحه 372 کتاب هم دارد توضیح می دهد که آدم ها همش باید سرشون گرم باشه و در مقابل دیگران خودشون را جذاب و سرگرم و متنوع نشون بدن وگرنه مردم حوصله شون سر میره از چیزهای تکراری. " ولی کسالت اور شدن ناگهانی اش را هرگز کسی نمی بخشد "

صفحه 379 کتاب هم می گوید: غم و غصه همیشه شنونده دارد، در حالیکه لذت و احتیاجات طبیعی ننگ به حساب می آید. 

صفحه 384 کتاب هم می گوید: عشق هایی که بعد مسافت و فلاکت در راه شان سنگ می اندازد به عشق دریانوردها می مانند، شکی نیست که این جور عشق ها کامیاب است. رمز کار این است: حضور مختصر، مخصوصا در عشق

که خب بعضی از این حرفهاش را باید با آب طلا نوشت و زد به دیوار! توی عشق و هر رابطه ای باید حضور مختصر داشت و زیاد برای طرف نبود وگرنه نابود میشه! همیشه باید ادم دور از دسترس باشه و برای هیشکی زیاد توی دست و پا نباشه. اشتباهی که من زیاد مرتکب شدم و برای خیلی ها زیادی بودم! 

این حرفش هم درسته که آدمها از تکرار خسته میشن... خود آدم هم از تکرار مکررات خسته میشه و باید هی یه تنوعی توی زندگی ایجاد کرد. حتی آدم از دیدن و حرف زدن با آدم های تکراری هم خسته میشه... همیشه دور شدن و فاصله گرفتن باعث میشه برای دیگران عزیز بشی و دوباره دلشون بخواد تو رو ببینند و حرفهات رو بشنوند و ببینند چقدر تغییر کردی یا نکردی!  

خلاصه منم شدیدا دنبال این هستم که سبک زندگیم رو بازم یه تغییراتی بدم و به همین روند دور شدن از آدم ها ادامه بدم. برای هیچ کسی زیاد نباشم. دیدن و شنیدن من براشون حسرت و آرزو بشه...(اینجا یه استیکر خبیث لازمه!)

کم کم هم باید بیفتم توی فکر خونه تکونی... بعضی از کمدها را مرتب کنم و یه تغییراتی هم توی ظاهر زندگی بدیم...

چند روز دیگه هم ولنتاین می باشد! هاها... چند سال پیش اینقدر مردم توی نخ ولنتاین نبودند ولی الان از چند روز زودتر مغازه ها پرشده از جعبه ها و هدیه های فانتزی و قلب و خرس و شکلات و خنزر پنزر! من که تا حالا از این چیزا برای کسی نخریدم و کسی هم برای من نخریده... فقط هم به یه نفر تبریک ولنتاین گفتم این سالها! سه سال پیش هم دقیقا روز ولنتاین اثاث کشی داشتم و صبح زودش چقدر با یه نفر تلفنی حرف زدم و خندیدیم و خوش گذشت! حالا ببینیم امسال چی میشه ولنتاین!

پارسال ولنتاین هم که داشتم داستان می نوشتم! روز ولنتاین هم توی تخیلات و داستانم بودم! 

کلا هم چند روزه تقویم رو نگاه نکردم! برم ببینم مناسبت ها چه روزی هستند و چی به چیه! 

قربون خود قشنگم برم! باید امسال ولنتاین رو به  خودم تبریک بگم! هاها!

اینم یه شعر قشنگ از شمس لنگرودی تقدیم به خودم برای اینکه لذت ببرم از عشق :

چه میگذرد در دلم

که عطر آهن تفته از کلمات ریخته است


چه میگذرد درخیالم

که قل قل نور از رگهایم به گوش می رسد


چه میگذرد در سرم


که جرجر طوفان بندشده در گلویم می لرزد


می دانم شبی تاریک در پیش است

ومن به چراغ نامت محتاجم


طوفان هایی سر چهار راهها ایستاده اند وانتظار مرا میکشند

ومن به زورق نامت محتاجم


حضورتو چون شمعی درته دره کافی ست


که مثل پلنگی به دامن زندگی در افتم

قرص ماه حل شده در آسمان !!


چه میگذرد در کتابم


که درختان بریده بر می خیزند

کاغذ می شوند

تا از تو سخن بگویم ......


شمس لنگرودی

 

  • ۰۰/۱۱/۲۰
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی