امشب با لیلا و خواهرش اینا رفتیم کافی شاپ. اگه چند سال پیش یه نفر بهم می گفت یه زمانی با لیلا صمیمی تر میشی و باهاش میری کافی شاپ و بگو بشنو شاید باورم نمی شد! چون سال 96 علنا با لیلا دعوام شد سر یه دورهمی و رفتارش و اینکه به نظر جمع اهمیت نداده بود! به نظرم بی ادب اومده بود... مدتی باهاش قهر بودم ولی بعد یه زمانی باهاش دوست شدم. و الان مدتی است دوستی مون بیشتر شده. کلا دنیا جالبه. اینکه هم چقدر آدم ها تغییر می کنند و هم شکل روابط آدم...
اگه سال 96 یکی بهم می گفت سال 1400 با الینور دعوات شده و آنفرندت کرده و توی یک روز یکشنبه 3 ساعت با وینگولی تلفنی حرف می زنی و شب هم با لیلا میری کافی شاپ و یک ساعت با هم گپ می زنید و قهوه می خورید و بعد می رسونیش دم خونه شون، شاخ در می آوردم و می گفتم جوک میگی! مگه میشه؟!؟!
واقعا خیلی عجیبه ها! دقیقا دی ماه سال 96 من با لیلا دعوام شده بود اساسی... با وینگولی قهر بودم... و هیچ امیدی نداشتم که دیگه باهاش حرف بزنم و الینور خیلی باهام خوب بود و فکر می کردم هیچوقت باهاش مشکلی نخواهم داشت. و الان توی اسفند 1400 کاملا همه چی تغییر کرده! پس هیچ عجیب نیست که تا 4 سال دیگه هم کلی تغییرات شگفت انگیز دیگه ای هم رخ داده باشه! پس دنیا هیچ در هیچ هست و نباید جدی گرفت و نباید نگران بود و باید همینجور بی خیال بود تا بگذره... دنیا هزار بازی داره... یه سیب میره بالا هزار تا چرخ می خوره تا بیاد پایین...
- ۰۰/۱۲/۰۸