چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

گردش سایه ها...

دلم گرفته بود... بعدازظهرها گاهی خیلی دلتنگ میشم... دلم از غصه گاهی می خواد بترکه... نمی دونم راز اینهمه دلتنگی چیه... وقتی می نویسم و شعر می خونم آرام تر میشم. از دیشب سرفه های حساسیتی دارم. کلافه شدم. الان فکر کردم دلم شعرهای سهراب سپهری می خواد. این شعر را از دفتر گردش سایه ها خوندم و لذت بردم... شاید بازم چیزی بنویسم درباره اش... فعلا بمونه اینجا تا بعد...

انجیر کهن سر زندگی اش را می گسترد.

زمین باران را صدا می زند.

گردش ماهی آب را می شیارد.

باد می گذرد. چلچله می چرخد. و نگاه من گم می شود.

ماهی زنجیری آب است ، و من زنجیری رنج.

نگاهت خاک شدنی ، لبخندت پلاسیدنیست.

سایه را بر تو افکندم تا بت من شوی.

نزدیک تو می آیم ، بوی بیابان می شنوم: به تو می رسم ، تنها می شوم.

کنار تو تنهاتر شدم . از تو تا اوج تو ، زندگی من گسترده است .

از من تا من ، تو گسترده ای.

با تو برخوردم، به راز پرستش پیوستم.

از تو براه افتادم ، به جلوه رنج رسیدم.

و با این همه ای شفاف !

با این همه ای شگرف!

مرا راهی از تو بدر نیست.

زمین باران را صدا می زند ، من تو را.

پیکرت زنجیری دستانم می سازم، 

تا زمان را زندانی کنم.

باد می دود ، و خاکستر تلاشم را می برد .

چلچله می چرخد. گردش ماهی آب را می شیارد. فواره می جهد : 

لحظه من پر می شود.

  • ۰۰/۱۲/۰۹
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی