چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
  • ۰
  • ۰

روزهای ساده ی بهار

الان حدود ساعت ده و نیم شب هست. سه شنبه 30 فروردین

این چند روز روزه بودم و برای همین اصلا از خونه نرفتم بیرون و بی حس بودم. امروز دم غروب کمی رفتم توی پارک محل و اومدم.

دیشب کوتاه با وینگولی چت کردم و دو سه تا عکس فرستاد از خودش و دختردایی اش و گل و گلدون خونه اش. توی اینستا فعالیت خودم را دارم و فعلا بد نیست. انشالله ماه رمضان تموم بشه شروع کنم کتاب خوندن و فیلم دیدن و نوشتن های درست و حسابی تر. فعلا توی ماه رمضان نمی تونم خیلی تمرکز کنم. یا خواب و بیدارم و یا در حال ضعف... 

هنوزم گاهی درگیر خاطراتم با الینور میشم. هنوزم گاهی یادم میاد و مرور می کنم که چی شد. ولی خب درس مهم این بود که دیگه برای هیچ کسی زیاد وقت نگذاری و به هیچ کسی بها ندی. به یکی دیگه از دوستان هم چند روز پیش گفتم که دیگه من با هیچ دوستی زیاد قاتی نمیشم و خودم را درگیر مسائل و مشکلاتش نمی کنم. 8 سال نشستم پای درد و دل ها و مشکلات الینور و چقدر کمکش کردم که از بحران ها و افسردگی ها و بدبختی هاش بیاد بیرون، بعد دیدم چطور دستمزدم را داد و رفت. دیدم چطور جواب اونهمه دوستی را داد.

توی دلم عشق و مهربونی هست ولی دیگه زیاد خرج کسی نمی کنم. خیلی سطحی و عمومی با همه سر و کله می زنم. 

الانم خسته و بی حالم برم استراحت کنم.

  • ۰۱/۰۱/۳۰
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی