چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
  • ۰
  • ۰

دلتنگ یعنی من...

الان صبح یکشنبه 18 اردیبهشت است. این چند روز دیگه نشد و دل و حوصله نداشتم بیام بنویسم اینجا. چند روز تعطیلی همینجوری گذشت. روز جمعه فقط باغ برادرم بودیم. در کل غریب هستیم و هیچ جا هیچ خبری نیست.

همون شب جمعه یعنی پنج شنبه خیلی دلم شور زد برای الینور. نمی دونم چرا اینقدر نگرانش شده بودم. سراغش رو از یکی از دوستان گرفتم و گفت خوبه و نگران نباش. ولی همچنان روح من بی تاب و نگران بود. روز جمعه هم توی همین احوال بودم. دیروز هم حتی... انگار درونم پر از خشم هست از همه ی دنیا و مردمش! دلتنگ و کلافه هم هستم. هیچ کاری هم که نمیشه کرد و کسی هم که حرف آدم رو نمی فهمه... دیشب هم کلافه بودم و یهو دلم پر از غربت شد... زود خوابیدم و بعدش خواب الینور رو دیدم خیلی واضح. جوری که همون نصف شب از خواب پریدم. انگار با چند تا دوستان قدیمی جایی دور هم بودیم. من می دونستم با الینور قهر هستیم و نگاهش نمی کردم و باهاش حرف نمی زدم. ولی اون معلوم بود دلش می خواد آشتی کنه و اومد روی صندلی کنارم نشست و یهو مچ دستم رو گرفت. نگاهش کردم و بعد همدیگه رو بغل کردیم و ماچ و بوس! نمی دونم این خواب ها تعبیری داره و اونم دلتنگ و کلافه است یا فقط دیوونگی های منه که توی خواب هم بیرون می زنه! 

هرچی هست که هنوز حالم خوب نیست. هنوز پر از خشم میشم گاهی... هنوز دلتنگ میشم گاهی... هنوز کلافه ام... هنوز بغض دارم...

وینگولی هم پاریس هست هنوز ولی باهاش حرف نزدم و نمی دونم چیکارا می کنه. دیشب براش پیام گذاشتم که برگشتی؟ صبح دیدم 4 تا عکس فرستاده و گفته نه هنوز. عکسهاش قشنگ بود و براش خوشحالم. ولی هیچی نمیگه و نمی دونم با کی رفته و کجاها... بعد که تلفنی حرف بزنیم لابد تعریف می کنه. فعلا داره از لحظاتش لذت می بره و جایی هم که چیزی نمی نویسه که بفهمم چه احوالاتی داره.

خلاصه دنیا همونه که بود. روزها پیاده روی می رم هنوز... دیروز به کارهای خونه رسیدم که تمومی نداره، بشور و بساب و بخر و بپز... زندگی خداراشکر روی نظم خودش جاری است... فقط دل منه که تنگه... دل تنگ رو باید چیکار کرد؟! 

قدرت خدا کار هم برعکس شده! هاها... چند سال پیش الینور بود و من همش دلتنگ وینگولی بودم، الان دلتنگ الینور هستم و وینگولی هستش هرچند مثل قبل در فاصله و دل به حرف زدن و اینا نمیده زیاد. 

همین و دیگر هیچ.

  • ۰۱/۰۲/۱۸
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی