چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
  • ۰
  • ۱

خدا با صادقان است

امروز سه شنبه 20 اردیبهشت می باشد. صبح کمی به کارام رسیدم و رفتم پیاده روی. بعدش ریحانه هم اومد کمی گپ زدیم و راه رفتیم. بعد دوباره رفتم برای خونه. به آقای بنگاهی گفتم هر جوری هست اینجا را برای ما بفروش راحت بشیم. از حسادت و بخل و دخالت همسایه ها خسته شدم. رفتند برگه چسباندند پشت شیشه ی خونه ی ما که اینجا پارکینگ اختصاصی این واحد است! کلا دیوونه هستند انگار. خلاصه از چند جهت اعصابم به فنا رفته. هم باید تکلیف این خونه را مشخص کنیم هم از لحاظ روحی با خودم به ثبات برسم. بعدازظهر هرچی خواستم بخوابم و آروم باشم نشد. آخرش یه چیزی نوشتم. 

من آدم اهل سیاست و اینا نیستم. همینجور دلی و صادقانه که پیش میرم با خودم حالم بهتره. به خدا گفتم خودت هوامو داشته باش. من همینجور صاف و ساده و صادق میرم جلو... حال و حوصله ی فکر کردن و سیاست ورزی هم ندارم. مگه خدا نگفته با صادقین هستم؟! خدایا پس خودت همراه باش با دل صاف و صادق من... خودت همه راه ها را هموار کن... 

همین دیگه... خیلی خسته ام ولی دیگه تحمل نقش بازی کردن هم ندارم... می خوام داغون بودنم رو فریاد بزنم... حوصله ندارم نقش آدم خوشحال و خندان و راضی بازی کنم. 

دیگه خلاصه مرگ یه بار شیون یه بار... یه جوری میشه... 

  • ۰۱/۰۲/۲۰
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی