چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
  • ۰
  • ۰

زندگی آی زندگی

عصر پنج شنبه 19 خرداد می باشد.

دیروز عصر آخرش دلم نیومد و با دخترم و مامان رفتیم سر بزنیم به دختر خواهرم. تولدش بود و براش هدیه و شکلات و اینا خریدم و رفتیم و خلاصه دو سه ساعت اونجا بودیم و کلی اتاق و کمد و زندگی شون رو مرتب کردم و خسته و هلاک شدم. بعدش هم کوتاه با خواهرم تلفنی حرف زدیم. آخرشب هم اومد پیام گذاشت کمی چت کردیم و از مشکلات و نق و ناله هاش گفت. منم گفتم دنیا همینه و سعی کن بهتر بشی و بیای برسی به بچه هات.

کلا هم بازم به این نتیجه رسیدم هیشکی به هیشکی نیست. کلا هیچ آدمی توی دنیا براش اهمیتی نداره ما چیکار می کنیم. من حالم خوب باشه یا بد باشه، مشکل داشته باشم یا نداشته باشم، بنویسم یا ننویسم، زنده باشم یا مرده باشم، برای هیشکی فرقی نداره و حتی چند لحظه هم ذهن شون رو مشغول نمی کنه. من فقط توی خونه خودم و برای شوهر و بچه هام وجود دارم، اگر اینجا  نباشم و کسی نباشه براشون بشوره و بپزه و کارهاشون رو انجام بده کمی زندگی شون لنگ میشه و بود و نبودم را متوجه میشن. و گرنه وجودم برای بقیه باد هواست... پس به این نتیچه می رسیم کلا گور پدر همه... فقط آدم باید کاری بکنه که حال خودش خوب باشه و لذت ببره... 

دیروز برای دوستان دبیرستان درباره چتول گفتم... داشتم درباره مرگ می گفتم و اینکه همه می میریم و فقط خاطره آدم ها باعث میشه ازشون یاد کنیم. اگه خاطرات قشنگ و بامزه داشته باشند و ازشون حس خوبی داشته باشیم ممکنه سالها بعد از مرگ شون ازشون یاد کنیم و ذکر خیر بگیم. وگرنه آدم های بی خاصیت و بدجنس که هیچ گند و بویی نداشتند یا فقط اذیت کردند وقتی هم بمیرند همه میگن بهتر و بعدش هم هیچ خاطره خوشی ازش نیست که کسی یادش بکنه.

بعد گفتم چتول ریشه ی  روسی داره، یکی از بچه ها که دو سال روسیه بوده و ادعا داره زبان روسی بلده اومد اظهار فضل کرد که چنین کلمه ای توی روسی نیست! گفت رفرنس بده! خب من که می دونستم درست میگم و از روی شکم نمیگم، زود رفتم براش از ویکی پدیا و چند جای دیگه رفرنس فرستادم که بفرما... اینه و توی محاورات و فرهنگ عامه کمی شکل کلمه و تلفظش عوض میشه و اینا...

ولی برام جالب بود بازم که همه فقط می خوان اظهار فضل کنند و بگن ما عقل کل هستیم! 

خلاصه خیلی خنده دار بود... فقط عاطی بامزه است که دیروز کلی از دستش خندیدم و زدیم به شوخی و گفتیم اگه ما مردیم برامون شعر بخونید و چرت و پرت بگید و یخندید تا روح ما شاد بشه... عاطی گفت قهوه بخورید و سیگار بکشید فوت کنید به روحم... من گفتم باشه من چند تا پک سیگار می کشم فوت می کنم بهت... بعدش گفت عرق و ویسکی هم اگه شد ببرید کافه بخورید برسه به روحم و فقط مواظب باشید نگیرنتون! گفتم نگران نباش شاید تا اون موقع همه چی تغییر کرده باشه... خلاصه فقط عاشق اونایی هستم که زندگی را جدی نمی گیرند و ادعایی ندارند... حالم به هم می خوره از کسانی که فکر می کنند عقل کل و ختم روزگار هستند!

از آدمهای مثبت اندیش و جدی و پرت هم بدم میاد... شاید بقیه هم از من بدشون میاد... خب اشکال نداره... هر کسی از هرکسی خوشش میاد بره با همون حرف بزنه و رفت و آمد کنه... زور که نیست.

دیشب دیدم سیمین یه پست گذاشته یه بیت شعر از مولانا... برام جالب بود و یاد خاطرات اون سالها افتادم .ولی خب خیلی وقته سراغش را نگرفتم

  • ۰۱/۰۳/۱۹
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی