چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی
  • ۰
  • ۰

می دونید از جالبی های دنیا و روزگار و مردم چیه؟

اینه که همه می خوان توی کار بقیه فضولی کنند و نظر بدهند. همه فکر می کنند عقل کل عالم هستند و اجازه دارند رای و نظر و خواسته ی خودشون را تحمیل کنند به بقیه... 

مثلا من سالها نوشتم. جاهای مختلف هم نوشتم و سبک های مختلف. و همیشه آدم هایی پیدا شدند که بخوان دخالت کنند در مورد نوشتن من. از نزدیک ترین آدم های زندگیم گرفته تا دوستان دور و نزدیک و مجازی و نادیده و هزار جور دیگه... یکی گفته چرا اصلا می نویسی؟ یکی گفته چرا این مدلی می نویسی؟ یکی گفته چرا فلان جا می نویسی، فلان جا نمی نویسی؟ صد نفر پرسیدند مخاطبت کیه؟ اگر عاشقونه نوشتم فضولی کردند برای کی می نویسی؟ اگر رمز گذاشتم اومدند پرسیدند چرا رمز می گذاری؟ اگر کتابی نوشتم گفتند چرا کتابی می نویسی؟ اگر محاوره ای نوشتم و خودمونی، یه ایراد دیگه گرفتند... اگر ننوشتم هم حتی یه سری اومدند گفتند چرا نمی نویسی؟!

خلاصه خنده داره که آدم برای هر کاری باید جوابگوی ملت باشه! ملت فضول همیشه در صحنه ی حق به جانب! هاها... آدم دیگه اختیار وبلاگ و نوشتن و ننوشتن و چه جوری نوشتن را هم نداره؟!

برای همین چیزاست که مدتیه دارم تمرین می کنم بیش از پیش هر کاری عشقم کشید بکنم و جوابگوی هیشکی هم نباشم. اینجا هم هر وقت دلم بخواد رمزدار می نویسم، هر وقت دلم بخواد بدون رمز. هر کسی هم دلش می خواد بخونه، هر کسی هم دلش نمی خواد نخونه. 

هر وقت دلم بخواد عاشقونه می نویسم، هر وقت دلم بخواد روزمره نویسی، هر وقت دلم بخواد شعر... 

امروز توی اینستا هم یه پست گذاشتم، عکس دورهمی با چند تا دوستانم را گذاشتم که حدود یک ماه پیش رفته بودیم کافی شاپ. حالا جالبه برای همینم فضول و حسود هست. مثلا دوستان دیگه میان میگن ای بدجنس ها! چرا ما را خبر نکردید؟  خب اونم به کسی ربطی نداره، با هر دوستی و هر موقع دلم بخواد قرار می گذارم و عکسش را هم هر وقت بخوام منتشر می کنم و بازم کسی حق نداره دخالت کنه چرا با فلانی رفت و آمد می کنی و چرا به من خبر ندادی و اینا... 

یه مطلب هم درباره حقوق زنان نوشتم زیر پستم... همون که می خوان قانون تصویب کنند که هر دختر یا زنی برای خروج از کشور باید اجازه بگیره از سرپرستش! هاها... خاک بر سرشون... فقط خاک بر سر مغز فندقی شون... 

نوشتم که هیچ چیزی نمی تونه یک زن را نگه داره جز عشق! با زور و بگیر و ببند نمیشه و نمی تونند هیچ زنی را در حصر نگه دارند. مطمئنم زنان این کشور آزاد و رها خواهند شد. 

خلاصه هر وقت هم دلم بخواد درباره مسائل روز و حقوق زنان و اینا می نویسم. 

پس یاد بگیریم برای کسی باید و نباید نکنیم. احترام بگذاریم به نظر و سبک و زندگی دیگران. آزادی یعنی همین... یعنی سرمون توی کار خودمون باشه و فارغ از هر نظر و اعتقادی که داریم به دیگران احترام بگذاریم. نخواهیم فکر و نظر و سلیقه ی خودمون را بکوبونیم توی سر دیگران. نخواهیم برای دیگران تعیین تکلیف کنیم. دیگران را همینجوری که هستند بپذیریم. 

روشن شد؟!

  • ۰۱/۱۱/۱۲
  • رها رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی