می دونی چیه؟
توی این دنیا هر کسی توی یه هپروتی هست. هر کسی فکر می کنه خودش مرکز دنیاست. هر کسی فکر می کنه مسائل و مشکلات خودش مهمه.
هر کسی سعی می کنه یه جوری وقتش را پر کنه. سرش را گرم کنه. به زعم خودش پیشرفت کنه. خیلی خاص و خفن بشه!
هیشکی نمی خواد معمولی باشه! اینه که همش مسابقه است. همش همه می خوان بزنند توی سر بقیه و بگن من بهترم! من خیلی گلم! من خیلی خاصم!
و برد با کیه؟ اونی که از این مسابقه خارج بشه. بی سر و صدا بره یه گوشه زندگیش را بکنه و بگه باشه! همه تون بهترین هستید. مدال طلا مال شما. اجازه بدید ما بی سر و صدا یه گوشه ای زندگی مون را بکنیم و بریم رد کارمون!
امروز دخترم رفته امتحان فیزیک بده. امتحانات نهایی! خیلی سخت می گیرند امتحانات را... دیگه من خسته شدم از هرچی درس و امتحان و کنکور و ایناست.
می خوام برای ناهار خورشت قیمه و بامیه بپزم. عصر نوبت دندان پزشکی دارم. دیروز یه شومیز نسکافه ای رنگ خریدم.
سالها پیش یه دوست وبلاگی داشتم که تولدش 4 خرداد بود. همیشه یادم بود بهش تبریک بگم. هیچوقت از نزدیک ندیده بودمش. هنرمند بود.چند سال پیش سکته کرد و به رحمت خدا رفت. ولی هنوز وقتی 4 خرداد میشه یادش میفتم و میگم اخی تولدشه! روحش شاد!
خلاصه اینجوریاست... الان صبح چهارم خرداد هست... بچه ها سر جلسات امتحانی دارند مسئله حل می کنند. زنان خونه دار به فکر پختن ناهار هستند. کارمندها توی ادارات کار می کنند. مرده ها توی قبرهاشون خوابیدند! زنده ها نمی دونند چه موقع نوبت مردنشون میشه! خبر دیگه ای هم نیست!
یاحق
- ۰۴/۰۳/۰۵