سلام علیکم
عرضم به حضورتون که من اینجا یادداشت های شخصی ام را می نویسم. این وبلاگ برام حکم دفتر یادداشت های روزانه داره. نمی خوام هیشکی بخونه. نمی خوام کسی نظر بده. نمی خوام به کسی چیزی بگم. نمی خوام رابطه ای ساخته بشه. فقط برای دل خودم و اینکه بعدها مرور کنم، می نویسم.
هر بار کسی کامنت می گذارد که لطفا رمز بدین. منم جوابی ندارم. اگر می خواستم خوانده بشم که رمز نمی گذاشتم.
سالها وبلاگ نویسی کردم و دوست های وبلاگی داشتم و کامنت و نظر و دوستی و بعدشم ضربه اش را خوردم.
از دوستهای واقعی و چت توی گروه ها و حرف و درد و دل هم ضربه خوردم. خلاصه تهش رسیدم به اینجا که هیشکی پناه هیشکی نیست. هیشکی رفیق هیشکی نیست. هیشکی محرم درد و دل های کسی نیست.
فقط خودمون پناه خودمون هستیم.
پس این وبلاگ گوشه ی امن و دنج منه که هر وقت دلم خواست میام می نویسم فقط برای خودم. به کسی رمز نمیدم. توقع خونده شدن و اینا ندارم. کامنت و نظر و بگو بشنو هم نمی خوام.
یک زن متاهل 48 ساله هستم. خانه دار. تحصیلکرده. مادر هستم. قرار نیست تاجی به سر بشریت بزنم. ادعایی هم ندارم. نویسنده هم نمی خوام بشم. معروف هم نمی خوام بشم. خلاصه دنبال هیچی نیستم.
حالا به نظرتون خوندن این روزمرگی ها فایده ای داره که رمز می خواهید؟!
- ۰۴/۰۳/۰۵