چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

چو تخته پاره بر موج ...

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

بایگانی

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

امشب دلتنگ بودم ... تا دیروقت نشستم و زل زدم به صفحه ی مونیتور ... دلم می خواست چیزی براش بنویسم ... دلم می خواست باهاش گپ بزنم ... ولی هرچی فکر کردم دیدم فایده نداره ! چیزی بگم جوابمو نمیده و ممکنه بدتر دور بشه دوباره ... هیچی نگفتم و دلتنگی هام رو توی دل و قلبم نگه داشتم ... ساعت حدود 2 نصف شب ... فردا سه شنبه است ... کلی کار دارم ... بهتره برم بخوابم و دلتنگی هام هم به خواب برند ... شاید خوابشو ببینم ... 

خاطرات دور هم دست از سرم برنمی دارند ... کاش الان اینجا بود و تا صبح حرف می زدیم ... شاید دم دمای صبح بی هوش می شدیم ... شیرین ترین خواب دنیا ...

  • رها رها
  • ۰
  • ۰

یکشنبه 13 ابان

این روزا نمی دونم چرا دیگه حس نوشتن نداشتم . هر روز خیلی مشغله دارم ... 

سعی کردم نگاهم به زندگی طنز و شاد باشه و هی الکی ناله نکنم ... 

چند روز پیش رفتیم کوه صفه و بعدشم رستوران شهرزاد ...

دو سه روز پیش هم با دوستام رفتیم هتل کوثر برای صبحانه ...

امروزم 13 ابان بود و شروع تحریم ها ! ببینیم دیگه بدتر از اینم میشه یا نه !

توی مدرسه ی دخترم امروز جشن بود و بهشون جایزه دادند و با کیک ازشون پذیرایی کردند . من اصلا یادم نمیاد روزهای دانش اموز قدیما چه جوری بود ... فکر کنم فقط همش فریاد می زدیم مرگ برامریکا ! 

الانم دارم تخمه می شکنم و حرف دیگه ای هم ندارم !

  • رها رها
  • ۰
  • ۰

چند روزه حرف زدن و نوشتنم نمیاد ! واقعیتش نمی دونم چی بگم و بنویسم ! انگار همون بهتره که ساکت باشم و حرفی نزنم . 

توی انجمن مدرسه رای اوردم دوباره . هفته ای یکی دو روز مدرسه هستم . 

زانوهام تازگی خیلی درد می کنند . رژیم رو دارم همچنان ادامه میدم . خدا کنه راحت و زود وزن کم کنم . 

اوضاع خونه خیلی بد شده ... چند روزه هی رفتیم خونه دیدیم ولی هنوز که قسمت نشده ... یا ما نمی پسندیم یا به پول ما جور درنمیاد ! 

حوصله ی حرص و جوش ندارم ... گاهی دلم می خواد هیچ کاری نکنم و فقط بشینم فیلم ببینم یا کتاب بخونم ...

همین !


  • رها رها